Islam & globalization imam sadeq university

اسلام، جوامع اسلامی و جهانی شدن

Islam & globalization imam sadeq university

اسلام، جوامع اسلامی و جهانی شدن

یکی از دروس مدیریت دولتی و سیاستگذاری عمومی، اسلام و جوامع اسلامی و جهانی سازی است که در ترم جاری(94) توسط دکتر امامی در دانشگاه امام صادق(ع) ارائه شده است.

نویسندگان

جهانی شدن؛ گزارش دوم

مطالبی که مطالعه شد شامل عناوین و مباحث ذیل می شود که به طور مختصر هریک از آن ها توضیح داده می شود:

الف) جهانی شدن و بازارهای سرمایه:

در این مقاله ابتدا تعریف جهانی شدن را مطرح می کند. بر اساس تعریفی که ارایه می شود سه مفهوم اساسی در این تعریف وجود داردکه عبارتند از: وابستگی، تراکم و یکپارچگی.  بعد به توضیح هریک از این سه مفهوم اساسی تعریف می پردازد. در قسمت بعد بحث پیشینه ی تاریخی جهانی شدن و تقسیم بندی به سه دوره ی پیش صنعتی، صنعتی و فراصنعتی انجام می شود و در مورد هریک مطالبی را بیان می کنند که نتیجه ی اصلی بحث این می شود که در دوران فراصنعتی حرکت جهان با توجه به شرایطی که به وجود می آید به سمت جهانی شدن است.

یکی از مهم ترین بحث هایی که در این قسمت مطرح می شود بازیگران اصلی نظام جهانی است که می توان آن ها را در سه دسته طبقه بندی کرد که عبارتند از: دولت های ملی، شرکت های چند میلیتی  و اقتصاد زیرزمینی.

در پایان این مقاله نیز بحث فقر و نابرابری که در جهان امروزه وجود دارد را مطرح می کند و نتیجه می گیرد که مدرنیته و به خصوص نهادهای مالی و پولی بین المللی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در دستیابی به اهداف خود ناموفق بوده اند و می بایست خود را اصلاح کنند. این قسمت بیشتر با نقدهای لارسن به نظام های پولی و مالی بین المللی و پیشنهاداتی که برای اصلاح آن ها می دهد پیگیری می شود.

ب) بحران های مالی بین المللی و پیامدهای آن ها بر کشورهای در حال توسعه:

در این قسمت بحث بحران های بین المللی و آسیب های نظام اقتصادی مدرن بررسی می شود. تاکید این است که سیستم اقتصادی غرب بحران زا است. و مرتب این نظام اقتصادی با بحران دست و پنجه نرم می کند. در این قسمت بحران ها را تقسیم بندی می کند و یک نوع بحران را این می داند که کشورهای توسعه نیافته و کشورهای در حال توسعه که بحران استقراضی نامیده می شود. در این مقاله در انتها چشم اندازهایی برای خروج از بحران ارایه می دهد.  

به طور خلاصه می توان گفت که این بخش بیشتر تاکید بر این دارد که نظام اقتصادی غرب دارای بحران های بسیاری است. نظام غربی تا الان به طور موقت توانسته است بحران ها را خنثی کند ولی نمی توان از این چشم پوشی کرد که ذات نظام اقتصادی غرب بحران زا است.

ج) دولت بی قدرت

در این قسمت بیان می دارد که جریان های جهانی سرمایه، کالا، تکنولوژی، ارتباطات به طور فزاینده ای کنترل دولت بر زمان و مکان را تضعیف کرده اند. این رویکرد به گونه ای  است که جهانی سازی باعث این شده است که دولت تضعیف بشود و شرکت های چند ملیتی که فرادولتی هستند قدرت بیشتری بگیرند. در این قسمت همچنین اشاره به ناکارآمدی دولت ها در بحران ها می کند و آمارها و ارقامی را ارایه می دهد.

د) دولت ها

در این بخش یک تقسیم بندی در مورد دولت انجام می دهد و دولت ها در دو دسته طبقه بندی می کند: دولت یغماگر  و دولت توسعه گرا. در این قسمت به طور مختصر هریک از این دو نوع دولت را با ارایه ی مثال هایی توضیح می دهد.

در مورد دولت یغما گر، مثالی که کتاب مطرح می کند دولت زئیر است. دولت های توسعه گرا  مثال هایی مانند ژاپن، کره و تایوان را بررسی می کند. و در آخر هم نمونه های میانی مانند هندوستان، برزیل را بررسی می کند. بحث کلی این قسمت در مورد ساختارهای این دولت ها است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۳ ، ۲۳:۳۵
اسلام و جهانی شدن

بسم الله الرحمن الرحیم

محمدعلی صادقی کیا[1]

ابتدا تعریفی از جهانی شدن بیان می کند و آن را افزایش روابط، گروه های اجتماعی، نهادها، دولت های ملی و... در جهان به اندازه ای که میان آنها وابستگی متقابل ایجاد کند و تراکم این روابط به حدی باشد که امکان تفکیک اجزا از یکدیگر وجود نداشته باشد و در نتیجه نوعی یکپارچگی ایجاد شود. سپس پیامد این تراکم را پیچیدگی ای می داند که قبلا اگر مشکلی با راه حلی ساده حل می شد اکنون دیگر این اتفاق رخ نخواهد داد و مشکلات به راه حل های جدید نیاز خواهند داشت و از طرفی باید سعی کنیم که با پیش بینی کردن موقعیت ها کنترل خویش را بر آنها بیشتر کنیم.

تاریخی برای جهانی شدن متصور است و آن را به دوره های پیش صنعتی، صنعتی و پسا صنعتی ربط می دهد.

شرکت های سرمایه گذاری را در شکل دادن به بازارهای جهانی مرتبط می داند و سپس به بیان چگونگی شکل گیری صندوق سرمایه و بازار جهانی پول می پردازد.

از دیگر چیزهایی که به شکل گیری فرآیند جهانی شدن کمک کرده است یکی کاهش تمرکز دولت ها بر مبادلات مالی پولی بوده است و دیگری گسترش قدرت های مالی اتحادهای بین المللی.

سپس 4 شکل برای جهانی شدن بیان می کند؛ جهانی شدن سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که در هرکدام بیان می کند که چه اتفاقی باعث پیدایش مساله جهانی شدن شده است. سپس بازیگران دیگر جهانی شدن مثل فقر و نابرابریف عدم توازن در نظام مبادلات مالی و...را ذکر می کند.

برای مواجهه و حل مسائل جهانی شدن چند راهکار ارائه می کند که به ترتیب عبارتند از؛ افزایش اختیارات دولت ملی، ایجاد سیاست های کنترل سرمایه و اصلاح ریشه ای معماری کنونی نهاد های مالی بین المللی سپس به بیان هر کدام می پردازد.

عقیده این مقاله این است که جهانی شدن فقط در بعد اقتصادی رخ داده است.

در دیگر مقاله بحران هایی را که به شکل گیری جهانی شدن کمک کرده است بیان کرده و از جمله آنها وابستگی کشور های فقیر به اقتصاد دیگر کشور ها و استقراض از آنها می باشد.

در واقع پیدایش صندوق بین المللی پول هم پیشنهاد برتون وودز برای حل این مشکلات بوده است.

برای خروج از بحران بیان شده 11 مورد بیان می کند که از جمله ی آنها تقویت ساختارهای سیاست دموکراتیک، احترام به تنوع فرهنگی می باشد.

دولتی که جهانی شده باشد دیگر دولتی نیست که قدرت داشته باشد بلکه فناوری اطلاعات قدرت آن را کاسته است.  جهانی شده رفاه ملی را هم کاهش می دهد. البته این طور هم نیست که هیچ دولتی بر رسانه ها اختیار نداشته باشد.

در واقع بیانگر این است که دولت ملی ای شکل گرفته است که همه در آن سهیم هستند و به تبع آن مشکلات جهانی هم پیدا شده که همانطور که بیان شد باید به فکر راه حل های درخور آن باشیم.

به عبارت دیگر دولت ابر ملی تشکیل شده است که بیانگر منافع جمعی اعضای تشکیل دهنده ی آن است.

دولت مداری به جای اینکه بداند که چطور باید با تکنولوژی اطلاعاتی جدید برخورد کند باعث شد که خودش هم فرو بپاشد. هنوز هم رقابت های ملی تابع سیاست های ملی است و رقابت های اقتصادی هم برای شرکت های چند ملیتی هم تابع اقتصاد محلی است.

 درمقاله ی دیگر نقش دولت ها در شکل گیری جهانی شدن را بررسی کرده است. دولتی مثل ژاپن که برگ برنده ی آنها بحث های اقتصادی بوده است.

به عقیده این مقاله اهمیت شبکه های بیرونی در پیوند دادن دولت ها از شبکه های درونی بیشتر است.



دانشجوی معارف اسلامی و مدیریت دولتی و سیاستگذاری عمومی دانشگاه امام صادق علیه السلام.[1]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۳ ، ۰۹:۵۶
اسلام و جهانی شدن

بسم الله الرحمن الرحیم

نظریه جهانی شدن سه مرحله را پشت سر نهاده است و درهرمرحله رابطه ی آن با دین متفاوت بوده است. البته قبل از قرن بیستم  از نوعی نظام جهانی وفلسفه تاریخ وحدت بخش توسط دانشمندانی چون بوسوئه, کندرسو, کنت وحتی هگل ومارکس ودورکیم صحبت به میان آمده است لکن در تقسیم بندی حاضر نیامده اند بلکه اساسا ما وقتی جهانی شدن به معنای علمی وعملی وارد عرصه ی زندگی بشر شده است را ودرپاسخ به نیازهای عینی رخ داده است را بررسی می کنیم.با این نگاه اولین مرحله بیان جهانی شدن, مرحله ای است که درآن به دنبال احیای تجدد بعد از جنگ جهانی دوم هستیم که اوج کار آن را به دهه ی60 میلادی می توان برگرداند. مرحله دوم مربوط به حضور جامعه شناسان درعرصه جهانی سازی است که به نظر یک سعی وتلاشی است برای توجیه جهانی شدن تجدد ورابطه های جدیدی که با ارزش ها ونیازهای انسانی پیدا می کند. مرحله سوم , مرحله ای است که جهانی شدن به کلان روایت تبدیل می شود وبه این منظوراشاره دارد که جامعه شناسی ازدرک عرصه جهانی شدن ناتوان است وباید نگاه های کلان تر با مبانی معرفت شناسی متفاوت تر به این موضوع بپردازد که از این میان رابرتسون وبیرازعالمان این نگاه محسوب می شوند.در زیر ما هرسه مرحله را با تفصیلی متناسب بررسی می کنیم.

درمرحله اول که بخاطر بحران هایی که برای تمدن غرب پیش آمد, از این مفهوم برای استعماری نو وجبران مافات جنگ جهانی دوم استفاده شد. اساسا دین همچنان یک امر متعارض تجدد منظور می شود لکن به این اندازه پذیرفته می شود که درانتقال تجدد , رجوع به دین طبیعی است چون انتقال به تجدد ریشه های دین را که ترس وجهل بوده است زنده می کند. وباید دانست با مستقرشدن این جهانی شدن و ازبین رفتن بحران های علمی وانگیزشی موجود دوباره دین متروک ومنزوی خواهد شد والبته این بار راحت تر صورت می گیرد چون جریان تجدد اول, دنیوی شدن دین را به حد خوبی به ثمرنشانده است.تافلر متفکر ایده پرداز آینده نگری این نظر را درباره دین در این مرحله دارد. ولی باید گفت این مرحله اصلا به فرهنگ به امری مهم نگاه نمی شود بلکه گذشت زمان, پرداختن به مساله خرده فرهنگ ها را جدی می کند که این همان زمینه شکل گیری مرحله دوم می باشد.

در مرحله دوم که حضور جامعه شناسان برای توجیه فرهنگ های انسانی حول سرمایه داری است ما با نگرش های واضح تر والبته زننده تری نسبت به دین مواجه می شویم که دراینجا به آنها اشاره ای خواهد رفت.ازلحاظ معرفت شناسی می توان گفت که اینها بعد ساختاری وارتباطی جهانی سازی را مورد توجه قرار می داده اند وبرخلاف متاخرین خود یعنی لیبرال ها که نگاه های پدیدار شناسانه هم به بحث جهانی سازی داشتند وعنصر آگاهی عمومی ودرک مردم از زندگی واحد جهانی را دربه ثمر رسیدن آن موثر می دیدند, اینها اینگونه نمی اندیشده اند. همین تفکر ساختاری آنها باعث می شود بین دو نظریه تنازع داشته باشند بین اینکه علم وفناوری دایر مدار سرمایه است یا اینکه سرمایه دایر مدارعلم وفناوری .مارکس وهاروی وجیمسون سرمایه را اصل ومرکز قرار می داده اند ولی کسی مثل کاستلز لزوما سرمایه داری را تنها بستر رشد علم وفناروی نمی بیند. چنین نگاهی به جهانی شدن مستلزم این است که« ساختار وارتباطی واحد» درجهان رخ دهد که خرده فرهنگ ها را از بین ببرد برای همین آنها از اصلاحات تجدد وبورژوازی برای تخریب فرهنگ ها به استقبال می کرده اند وآنرا زمینه سازی جهانی شدن می دانسته اند. حال روشن است که چرا آنها اصلا حرکت های دینی را مورد توجه وقابل درک نمی دانسته اند. 

گروه دوم مرحله دوم, جناح راست تجدد را تشکیل می دهند. کسانی مثل گیدنر وفوکویاما دراین دسته قرار می گیرند, آنها جهانی شدن را تکمیل تجدد می دانند وآنرا پایان تاریخ می نامند.براین اساس هنجارهای اخلاقی متجدد که سنبل آن امریکا است در جامعه جهانی پخش خواهد شد وسرمایه داری به نهایت درجه خود خواهد رسید. آنها قائل اند که با فروپاشی جریان چپ دیگر رقیبی برای ایدئولوژی لیبرال وجود ندارد ودین هم یک امری است که درتجدد هضم شده والان باید منتظر هضم شدن بیشترش باشیم.آنها می گویند که دین دیگر نمی تواند جهانی فکر کند و«ایدئولوژی مشترک بشریت» را ارائه دهد.

مرحله سوم, دراین مرحله ما با کلان-روایت از جهانی شدن روبه رو هستیم.رابرتسون وبیر از علمای این مرحله می باشند که به صورت مختصر آراء آنها را از نظر می گذرانیم.رابرتسون نگاه پدیدار شناسانه به معنی           اینکه آگاهی از غیر ودیگری درتعاملات ما اثر دارد را دخالت می دهد.با این نگاه او به صورت واقعی مساله ی فرهنگ وخرده فرهنگ ها ودین را مورد توجه قرار می دهد.وقتی او ازجهانی شدن حرف می زند هم به بعد ساختاری اشاره دارد وهم به بعد خودآگاهی انسانی برای همین او رشد نهادهای بین المللی وساختار های مشابه را درجهان از منظرساختاری توجیه می کند و ایجاد خرده فرهنگ ها و دین ها و رشد آنها را از بعد نیازآگاهی انسان به معنا ومعنویت می بیند.حال می توان فهمید که چرا او نظریه خود را تحت عنوان عام شدن خاص و خاص شدن عام مطرح می کند واز این باب برای اولین بار به خرده فرهنگ ها و هویت های محلی یک تشخصی برای بودن می دهد.او مشخصا کارکرد دین را درقبال جهانی سازی جدید دو گونه می بیند یکی اینکه دین برای تشفی مشکلات هویتی که در فردیت وملیت رخ داده ظاهر می شود ودیگری اینکه دین ها معمولا در طرفداری از جهانی شدن بر می آیند به عبارتی به دنبال عام کردن خاص هستند ولی با این حال آنها گرفتار خاص شدن عام هم هستند. اما جالب آنجاست که وقتی به اسلام وایران می رسد او حرکت ایجاد شده را فقط انفعالی برای مقاومت درجریان تجدد می بیند و به چهارچوب ونظریه خود هم وفادارنمی ماند.

بیر را از بزرگترین نظریه پردازان حوزه جهانی شدن نام برده اند. او جهانی شدن را هرچند تداوم تجدد می فهمد ولی می گوید که با جهانی شدن یک معناگرایی وهویت زدایی جدید رخ داده است.استدلال او برای اینکه جهانی شدن تداوم تجدد است این است که ذات تجدد این بود که عقلانیت ابزاری را حاکم کند وتفکیک یابی سریع وکاکردی را داشته باشد که درآن قیدهایی چون ارزشها واخلاق و ...وجود نداشته باشد این نگاه تجدد از اول جهانی بوده است و قوه جهانی شدن را داشته است وامروز با رسیدن به مرحله جهانی شدن این قوه تبدیل به فعل شده است.اما استدلال او برای اینکه این جهانی شدن دیگر تجدد سابق نیست از همان منظرپدیدار شناسانه فهم می شود او می گوید با ازدیاد عقلانیت ابزاری به غایت ومعنای انسان تغییر کرد وامروزه با هویتی جدید از انسان  که انسان جهانی شده است روبرو هستیم ودرواقع جهانی شدن یک فرهنگ دیگری است غیر از فرهنگ تجدد ویک هویت دیگرمی سازد. دین از منظربیر اینگونه است که طبق منطق عقل ابزاری یک کارکردی دارد ویک کاربردی. کارکرد دین مربوط به حل مناقشات هویتی است یعنی شبیه به نظری که رابرتسون گفته بود ولی نوآوری او اینجاست که می گوید دین ممکن است نظام هم داشته باشد همچنان که ما در تفکیک کارکردی نظام اقتصادی وسیاسی و...داریم دین هم ممکن است نظام داشته باشد ولی این نظام فعالیت کاربردی دین است نه کارکردی یعنی دین دراینجا موقتا بجای نظام اقتصاد جایگزین می شود ومثلا مساله فقر را حل می کند, کارکرد اصلی دین حوزه خصوصی وشخص افراد است وگاهی اگر نقش نظامی داشته باشد حتما کاربردی است ومستقل نخواهد بود. مولف متذکر می شود که او وقتی به ایران می رسد انقلاب اسلامی را اینگونه معرفی می کند که آن پاسخی سازش کارانه ومتزلزل به جهان گرایی است که سعی دارد نقش کارکردی دین رانپذیرد وبیخودی مقاومت کند. 

نویسنده در پایان درضمن بیان پیش فرض های نظریه پردازان جهانی شدن که ازجمله مهم ترین آن قبول عقلانیت ابزاری انسان خود بنیاد است ذیل ایدئولوژی لیبرال تعریف می شود که با دین از اساس تعارض خواهند داشت, متذکر می شود که دین بهتر از ایدئولوژی لیبرال می تواند آرمان جهانی شدن را محقق کند چرا که هم وسعت وجود شناختی آن فراتر از جهان پدیداری است وهم اینکه بر وجوه ذاتی انسان ابتناء دارد. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۱۴:۱۳
اسلام و جهانی شدن

بسم الله الرحمن الرحیم

نظریه های جهانی شدن و دین؛ مطالعه ای انتقادی حسین کچوئیان

ضمن عرض شرمندگی! بنده تنها دو فصل از کتاب را توانستم مطالعه کنم، فلذا مطلبی هم که در ادامه می نویسم خلاصه ای از این دو فصل است!

دیدگاه های مختلفی در مورد جهانی شدن وجود دارد و در نتیجه در تعریف جهانی شدن یک تبعیضی مشاهده می شود.

آن چه مد نظر مؤلف است این است که با دقت در این نظریه های مختلف، دیدگاه صاحبان این نظریه ها را نسبت به دین و نقش یا ربط آن با جهان فعلی و آینده بررسی کند.

در نهایت، با انجام این بررسی معلوم می شود که به رغم تمام تفاوت هایی که نظریه های جهانی شدن با هم دارند، رویکرد آن ها به دین از مشابهت و همگونی بالایی برخوردار است، بدین صورت که جایگاهی اصلی برای دین در جهان فعلی و آینده قائل نیستند و اگر هم قائل هستند، جایگاهی حاشیه ای است.

در این دو فصل تلاش می شود که با پیگیری تاریخ ظهور نظریه ی جهانی شدن و دنبال کردن مراحل مختلف شکل گیری آن، تصویری از جایگاه دین در این نظریه پردازی ها؛ یعنی نقش و معنایی که نظریه پردازانِ جهانی شدن برای دین در فرآیند جهانی شدن و نظم آتی جهان قائل اند، ارائه شود.

مؤلف این نظریه پردازان را به سه دسته تقسیم بندی می کند:

  1. یک بار به بررسی جایگاه دین و نگاه به دین در اولین روایت ها از نظریه ی جهانی شدن می پردازد.
  2. سپس به بررسی جایگاه دین در جناح چپ تجدد می پردازد که در این جا افرادی چون مارکس، دیوید هاروی، فردیک جیمسون و امانوئل کاستلز را بررسی می کند.
  3. و در نهایت به بررسی دیدگاه نظریه پردازان جناح راست تجدد به دین اشاره می کند. از جمله: آنتونی گیدنز و فرانسیس فوکویاما.

در پایان به دو هدف عمده ی کتاب نیز اشاره ای کوتاه می کنم:

  1. یک هدف این کتاب، این است که به تبیین نظریه ی جهانی شدن در نظر و تطبیق آن در عمل بپردازد؛ به این معنا که غرب چه شرایطی را در جهان به وجود آورد که در نهایت توانست گفتمانی به نام جهانی شدن را مطرح کند.
  2. هدف بعدی کتاب، تبیین این مسئله است که نظریه ی جهانی شدن با ابداع زیرکانه ای که داشت توانست بحران تجدد غرب را با پاسخ گفتن به نیازهای تجدد را کنترل کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۳:۵۴
اسلام و جهانی شدن

برداشتی از کتاب جهانی شدن دکتر کچویان

به نظر من بحث جهانی شدن را باید در پازل غرب دید و نباید به عنوان یک بحث جداگانه و بدون ابتدا و انتها دید. برای این کار لازم است یک مرور مختصری به مقاطع حساس تاریخ غرب و نظریه پردازی غرب داشت. پس از اینکه دوران غرب وارد دوران رنسانس شد و روند پیشرفت آن شروع شد تا به انقلاب صنعتی رسید پس از آنکه انقلاب صنعتی در اروپا و غرب شکل گرفت بحث استعمار و جهان گشایی نیز در غرب به شدت رواج پیدا کرد و کشورهای اروپایی نیز به دنبال کشورگشایی رفتند. این کار باعث شد که بخواهند تمام جهان را در اختیار خودشان قرار بدهند. به این دلیل بود که برای اینکه قدرت بزرگ و جهانی در مقابل آن ها نباشند آمدند کشورها را تقسیم بندی کردند و این مرزبندی بین کشورها به وجود آمد. مثلا امپراطوری عثمانی را به بیش از بیست کشور تجزیه کردند. پس می توانیم اسم روند اول برای توسعه غرب را تجزیه کردن کشورها و جدا کردن کشورها از هم دانست.

بعد از اینکه این کار توسط اروپاییان انجام شد و هدفشان این بود که کل جهان در اختیار آن ها باشد.         اما این روند تجزیه و تحلیل بر وفق مراد اروپاییان پیش نرفت و آن ها نتوانستند به هدف خود که تسلط بر جهان بود دست پیدا کنند. دلیلش این بود کشورهای مستعمره انقلاب هایی را کردند و باعث شد که کشور و دولت مستقل تشکیل دهند و از یوغ استعمار غرب خارج شوند. نمونه ی بارزش بریتانیا بود که معروف بود که خورشید امپراطوری بریتانیا غروب ندارد ولی الان به عنوان یک کشور کوچک در شمال اروپا قرار دارد.

با پیشرفت علم و فناوری و ارتباطات اروپایی ها به دنبال تسلط رسانه ای و ارتباطی بر جهان بودند. البته نه تنها تسلط رسانه ای و ارتباطی بلکه به دنبال تسلط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر جهان بودند. در این راستا نظریه های جهانی شدن در عرصه ی سیاست و اقتصاد مطرح شد و هدف از طرح نظریه جهانی شدن همین بود که دوباره تسلط از دست رفته ی غرب بازیابی شود. پس همانگونه که مشخص شد هدف غرب تسلط و خوی استکباری و استعماری است و برای این کار یک بار در قرن 18 و 19 به دنبال تجزیه کشورها است و در قرن بیستم با تغییر و تحول در جهان به دنبال جهانی سازی و یکپارچه کردن جهان بر اساس محوریت غرب است. به نظر من بحث جهانی شدن و نظریه های مربوط به آن را باید در این پازل تحلیل کرد و نباید به عنوان موضوع و نظریه ای جدا آن را تحلیل کرد.

در کتاب دکتر کچوییان بیان شده است که جهانی شدن موضوعی است که ابتدای بحثش در حوزه ی اقتصاد و سیاست بین الملل بوده است. به همین دلیل است که بحث جهانی شدن فرهنگ با ابهامات و چالش های زیادی مواجه شده است. پس با این بیان مشخص می شود که با از میان برداشته شدن مرزهای اقتصاد و سیاست بحث های جهانی شدن مطرح شد.  بر این اساس می توان رفتار محوری جهانی سازی را  حول اقتصاد دانست و سیاست بین الملل ابزاری برای تحقق اهداف اقتصادی و جهانی سازی فرهنگ به عنوان زیربنایی برای انجام هدف اقتصادی دانست.

هدف اصلی جهانی شدن همان استعمار است ولی برای این کار غرب می بایست ارزش ها و باورهای خود را به دیگران منتقل کند و اگر اینکار را بکند می تواند اهداف اقتصادی خود و استعمار و استثمار منابع کشورهای دیگر را انجام دهد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۲:۵۹
اسلام و جهانی شدن

نظریه های جهانی شدن و دین؛ مطالعه ای انتقادی

محمد عبدالحسین زاده

در این کتاب بیشتر به دنبال این است که رابطه ی بین دین و نظریه های جهانی شدن را مطرح کند. و نظریه ی دو نفر از دانشمندان مثل رابرتسون و بیر را بیان می کند. هدف نظریه جهانی شدن بر اساس این کتاب توجیه و تطبیق همه تحولات جهان کنونی است.

در ابتدای کتاب مطرح می کند که جهانی شدن چه نیست:

·        جهانی شدن مورد نظر ادیان مورد نظر نیست؛

·        خارج از چارچوب تجدد، جهانی شدن معنایی ندارد؛

·        در جهانی شدن نظرات امپریالیسم مطرح نیست.

نکته ی مهمی که در کتاب در مورد نظریات جهانی شدن مطرح می کند این است که سرمایه داری تنها کانون وحدت بخش، جهانی شدن است. یکی از مهم ترین چیزهایی که در نظریه های جهانی شدن مطرح است این است که نظریات جهانی شدن در بستر تجدد معنا پیدا می کند. به عبارت دیگر نظریه ی جهانی شدن در زمانی مطرح می شود که سخن از مرگ جهان و پایان تجدد وجود دارد. یعنی در موقعی که سخن از پایان تجدد مطرح است، بحث جهانی شدن مطرح می شود. زمانی که مشکلات فرهنگی و آشوب در نظام غرب به اوج خود رسید. رشته ی آینده شناسی مطرح شد و در آینده شناسی به دنبال این بودند که راه حل هایی را برای حل این بحران ها پیدا کنند و در این موقع بود که نظریه های جهانی شدن و نظریه های ما بعد تجدد مطرح شد که استقبال به نظریات جهانی شدن بیشتر بود.

در نظریه های جهانی شدن به دنبال تلاش برای ایجاد جهانی واحد در نظر و عمل بودند. نمونه هایی از آن مثل شکل گیری شرکت های چند ملیتی از لوازم جهانی شدن بود. همچنین به دنبال تلاش برای اداره ی یک پارچه ی جهان و تلاش برای کنترل تاریخ بودند.

نکته ی بعدی که مهم است این است که نظریات جهانی شدن ابتدا در حوزه ی اقتصاد مطرح شد. ابتدا جهانی شدن در اقتصاد بعد سیاست بین الملل و بعد جامعه شناسی مورد توجه قرار گرفت.

نظریه های جهانی شدن نسبت به دین در دو گروه قابل طبقه بندی است:

1.      نظریه های جناح چپ تجدد: متفکرانی مانند مارکس، هاروی، جیمسون و ... مطرح کردند.

2.      نظریه های جناح راست تجدد: در این نظریات جایی برای دین نیست و بیشتر نظریه ی دنیوی شدن مطرح می شود. مثلا نظریه ی نظام جهانی والراشتاین.

نکته ی مهمی که در تحلیل رابطه ی دین و نظریات جهانی  شدن وجود دارد این است که در این نظریات به دین به عنوان راهکار توجه نکردند. این نظریات حرف اصلی شان این است که در دوران جدید دین نمی توان جای تجدد و عقلانیت را بگیرد. اندیشمندانی مانند فوکویاما باور عمیق به تجدد داشتند و همچنین باور به ضعیف بودن دین و جذاب نبودن آن دارند. در ادامه نظرهای دو نفر از اندیشمندان یعنی رابرتسون و بیر در مورد رابطه ی دین و جهانی شدن مطرح می شود.

برخلاف اغلب دانشمندان که جهانی شدن را بیشتر اقتصادی می دانند. رابرتسون یکی از منتقدان نظریه ی جهانی شدن بیشتر جهانی شدن را پدیده فرهنگی می داند. رابرتسون یکی از مهم ترین مشکلات جهانی شدن در عرصه ی فرهنگ را درگیری هویت می داند. هم چنین او بیان می دارد که در عصر جهانی شدن عام ها، خاص می شوند یعنی فرهنگ های محلی و ... به دنبال داعیه ی جهانی شدن و فراگیر شدن و خاص شدن در سطح جهان هستند.

بیر یکی دیگر از متفکرانی است که در مورد رابطه ی دین و جهانی شدن نظراتی دارد. بیر بیان می کند که جهانی شدن به نوعی توسعه ی تجدد است. همچنین می گوید جهانی شدن حاصل غلبه ی تقسیم کار کارکردی است. از نظر او جهانی شدن به دنبال جهانی کردن فرهنگ غرب و تجدد است. برای این کار ما مشاهده می کنیم که تجدد در نظام ها و خرده نظام های غرب رسوخ کرده است.

بیر نکته ی مهمی بیان می کند و آن این است که دین در دوران مدرن به عنوان یک خرده نظام در نظر گرفته می شود. همچنین خرده نظام دین، ذیل نظام تجدد قرار می گیرد حتی از خرده نظام اقتصادی هم در حاشیه تر قرار می گیرد. به این ترتیب دین در نظریات جهانی شدن خاصیت ابزاری دارد و نقش اصلی و کانونی ندارد.

در جمع بندی می توان گفت که پس از اینکه در دوران رنسانس دین را کنار گذاشتند و عقلانیت انسانی جایگزین آن شد یک دوران رفاهی ایجاد شد و بشریت با عقل خود به دنبال ایجاد بهشت زمینی بود. ولی در عمل ناموفق بود و تجدد با بحران هایی مواجه شد. در این دوران بود که دوباره زمزمه هایی از بازگشت دین به عرصه ی اجتماعی به میان آمد ولی در این دوران هم با مطرح شدن نظریات مابعد تجدد و نظریات جهانی شدن به دنبال حاشیه راندن دین و کنار زدن آن بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۲:۵۱
اسلام و جهانی شدن

خلاصه کتاب جهانی شدن و دین

یکی از جدی ترین نقد هایی که به نظریه جهانی شدن گرفته شده، عدم توافق بر مساله وجود جهان به مثابه یک کل است. از جهتی دیگر فرایند جهانی شدن بیشتر به معنای فرایند دنیایی شدن و تخلیه جامعه و تاریخ انسانی از رمز و راز وهم آلود جهان دین بوده است چرا که دنیایی شدن ضرورت نظری طرح های توسعه غربی و نظریه اجتماعی سکولار بوده است و دین به عنوان معضلی برای تحقق این نظریه اجتماعی است. این در حالی است که در نظام دینی هستی سکولار معضله ای است که دین برای حل آن آمده است. مهم ترین وجه معضله بودن هستی سکولار، خودبنیادی انسان متجدد است. و این نگاه با نظریه دین که به خدایی جهان آفرین و تاریخ ساز اعتقاد دارد در تناقض است. در نگاه دینی انسانی که پیوسته در طبیعت به سر برده و محسور در تاریخ است، نمیتواند از خویش اراده ای پیدا کند تا نیرو های طبیعی را در جهت تغییر تاریخ و جهت دهی به آن تغییر دهد. در نتیجه با پیشرفت تجدد دین به طور کامل از حوزه هستی تجدد بیرون خواهد رفت و دین تنها در جایی باقی خواهد ماند که انسان شجاعت "عقلانیت ورزی" را بدست نیاورده باشد. بر همین اساس توسعه "علم"  چاره عقب ماندگی برای دین ورزی تلقی میشد ولی همیشه بیم بازگشت دین به عرصه هستی بوده است.

جهانی شدن با توجه به عمقی که دارد نه یک تحول اجتماعی ساده بلکه آغاز تاریخی جدید یا پیدایش عصری نو در تاریخ زندگی بشر است و این تحول گسترده جایی برای "عقلانیت" باقی نمیگزارد. در این حال دین تبدیل به پناهگاهی غیر واقعی برای گریز از وحشت این تحول بزرگ برای کسانی که تحمل آن را ندارند میباشد.

اما به هر حال جهانی شدن فرایند خود را طی کرده تا کل نظامات اجتماعی را در جهت نظم عقلانی تجدد سازماندهی مجدد کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۲:۰۴
اسلام و جهانی شدن

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب نظریه های جهانی شدن و دین، مطالعه ای انتقادی

محمدعلی صادقی کیا[1]

در فصل یکم نظریات مختلف در باب جهانی شدن را بیان می کند و اذعان می دارد که از هیچکدام از این نظریه ها قصد استفاده ندارد بعلاوه یادآور می شود که جهانی شدن از طرف غرب برای شکستن ساختار های دیگر کشور ها جهت غربی کردن آنها مطرح شده است. در این فصل نظریه هایی همچون نظریه تقسیم کار، شیوه های تولید و مانند آن را کنار می گذارد.

اولین مرحله ی جهانی شدن همزمان با شکل گیری موسسات آینده پژوهی همراه بوده است. در واقع هنگامی که بوی مرگ جوامع غربی به مشام می رسید و نیازهایی از مرحله ی تجدد به جای مانده بود که توانایی حل آن نبود این نظریه مطرح شد. در این مرحله ی غفلتی نسبت به دین دیده می شود. این نظریه ها بیان می کنند که دیگر نباید به دین برگشت و نباید دین جای عقل و علم را در جامعه بگیرد. اما افرادی همچون تافلر هستند که رویکرد مثبتی به دین دارند.

سپس بیان می شود که در مرحله تجدد مسائلی بوجود آمد که دیگر درچارچوب تجدد نمی توانست حل شود بلکه باید دوره ی جدیدی بوجود می آمد. در این حین به دین توجه می شود و گفته می شود که برای گذر از این مرحله باید به دین توجه شود. علت اینکه به دین توجه می شد این بود که آن را ذیل فرهنگ می دانستند و البته در این زمان فرهنگ هم از دید جامعه شناسان مغفول بود چون جهانی شدن را مربوط به حوزه ی روابط سیاسی و اقتصادی می دانستند نه مسائل فرهنگی. پس از اینکه به فرهنگ یا دین توجه شد باید فرهنگ معیار تازه ای برای ورود به جهانی شدن ارائه می کرد. رویکرد نظریه های جهانی شدن به دین به دو بخش چپ تجدد و راست تجدد تقسیم می شود. نظریه های چپ از میل به تجدد و پیدایش بازاری جهانی برای اقتصاد سرمایه داری سخن می گفتند. این ها از جمله مارکس بیان می کنند که هنگامی که کشور های برای کمک های اقتصادی سهیم می شوند تحول هیچ حوزه ای را مصون نمی دارد و حتی تولیدات فکری هم در عرصه جهانی شدن وارد می شود. در نظریه والراشتاین جهانی شدن به معنای الحاق مناطق مختلف جهان به یکدیگر جهت رفع نیازهایشان می باشد. دراین فصل نظرات دیگر دانشمندان نسبت به جهانی شدن بیان شده است.

هم چنین در این کتاب بحث خاص شدن عام و عام شدن خاص مطرح می شود که منظور از عام شدن خاص جهانی شدن ملت یا دولت ها...است که برای رفع نیازهای جهانی با یکدیگر مرتبط شده اند و خاص شدن عام به معنای این است که دولت ها با توجه به دین و مذهبشان هنگام بازتعریف دوباره هویتی مستقل پیدا می کنند البته بعد از زمانی که جهانی شده باشند.

همانطور که در کتاب بیان شده است جهانی شدن فرآیندی نیست که فرهنگ واحدی داشته باشد بلکه بکار انداختن فرهنگ های اجتماعی را به همراه دارد.

با توجه به مطالعه ای که از کتاب داشتم برداشتی که از مطالعه اخیر کردم این بود که زمانی غرب برای به سیطره در آوردن ملت های دیگر آنها را از لحاظ اقتصادی به خود وابسته می کرد اما امروزه مشکلات و مسائلی بوجود آمده که این ملت های تحت استعمار فرمانبری دیروز را ندارند و یا خطری با تمدن غرب محسوب می شود. به عقیده ی بنده تحلیلی که آنها از وضعیت موجود داشته اند این بوده است که اگر بخواهند بار دیگر به سلطه ی جهانی برسند ناچارند که بار دیگر و به نحو غیر ملت ها را پیرو خود کنند. تنها راهی که می تواند ملت ها را بدون چون و چرا پیرو آنها کند این است که فرهنگ و مذهب دیگران مطابق میل آنها باشد. لذا به این منظور بحث جهانی شدن که به گونه ای مغالطه در آن بکار رفته است مطرح شده که با ایجاد تصور مثبت در اذهان ملت ها از اهداف پلید خود کامجویی کند. در واقع با جهانی شدن به منظور آنها ملت ها هویت خود را برای جهانی شدن ابتدا از دست خواهند داد و دین در این مرحله جایگاهی ندارد سپس هنگام برگشت به هویت قبلی که از آن به عنوان خاص شدن عام یاد می شود پای دین به میان کشیده می شود که در واقع در این مرحله دین ابزار دست غربی ها خواهد بود چون با غرب زده کردن اقوام و انتقال فرهنگ غربی به آنها در نحوه ی برداشت آنها از دین دخل و تصرف خواهند کرد. این آن چیزی است که هدف مطرح کردن بحث های جهانی شدن می باشد.

 

 

 



دانشجوی معارف اسلامی و مدیریت دولتی و سیاستگذاری عمومی8931114  [1]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۱:۴۵
اسلام و جهانی شدن
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۱۹:۵۲
کرامت.م

ابعاد جهانی رفتارهای حمایتگرانه، اقدامات خیریه و مددرسانی به محرومان بر اساس نوعدوستی و کمک به همنوعان موجب گردیده که نه تنها دولت ها بلکه سازمان های بین المللی، سازمانهای مردم نهاد جهانی و مؤسسات خیریه بین المللی به ایفای نقش در تسهیل و تدوین نظام خدمات ویژه اجتماعی و قانونگذاری رفاهی برای حمایت از محرومان و مقابله با فقر و نابرابریهای اجتماعی مبادرت نمایند.
ضرورت تقویت ادبیات دیپلماسی حمایتگری در سطح بین الملل و تبیین ابعاد و سازوکارهای بین المللی حمایت از محرومان و نیز لزوم جهانی شدن ایده ها و رفتارهای حمایتگرانه با نقش آفرینی بازیگران فروملّی، ملّی و فراملّی دو مجموعه کمیته امداد امام خمینی(ره) و مرکز ملّی مطالعات جهانی شدن وابسته به نهاد ریاست جمهوری را بر آن داشت که به برنامه ریزی برای برگزاری همایش علمی "رفتارهای حمایتگرانه در عصر جهانی شدن" بپردازند. این همایش در نظر دارد ضمن آشنا سازی اندیشمندان و صاحبنظران با مدل حمایتگری کمیته امداد امام خمینی(ره) به تبیین ویژه گیها و ظرفیت های دنیای جهانی شده برای توانمند سازی محرومان و انتقال و تبادل تجربیات در زمینه ی حمایتگری اجتماعی در سطح بین الملل اقدام نماید. 

" زمان برگزاری: 93/08/27"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۷:۵۴
اسلام و جهانی شدن