Islam & globalization imam sadeq university

اسلام، جوامع اسلامی و جهانی شدن

Islam & globalization imam sadeq university

اسلام، جوامع اسلامی و جهانی شدن

یکی از دروس مدیریت دولتی و سیاستگذاری عمومی، اسلام و جوامع اسلامی و جهانی سازی است که در ترم جاری(94) توسط دکتر امامی در دانشگاه امام صادق(ع) ارائه شده است.

نویسندگان

خلاصه جهانی شدن ودین -محمدواثقی

پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

نظریه جهانی شدن سه مرحله را پشت سر نهاده است و درهرمرحله رابطه ی آن با دین متفاوت بوده است. البته قبل از قرن بیستم  از نوعی نظام جهانی وفلسفه تاریخ وحدت بخش توسط دانشمندانی چون بوسوئه, کندرسو, کنت وحتی هگل ومارکس ودورکیم صحبت به میان آمده است لکن در تقسیم بندی حاضر نیامده اند بلکه اساسا ما وقتی جهانی شدن به معنای علمی وعملی وارد عرصه ی زندگی بشر شده است را ودرپاسخ به نیازهای عینی رخ داده است را بررسی می کنیم.با این نگاه اولین مرحله بیان جهانی شدن, مرحله ای است که درآن به دنبال احیای تجدد بعد از جنگ جهانی دوم هستیم که اوج کار آن را به دهه ی60 میلادی می توان برگرداند. مرحله دوم مربوط به حضور جامعه شناسان درعرصه جهانی سازی است که به نظر یک سعی وتلاشی است برای توجیه جهانی شدن تجدد ورابطه های جدیدی که با ارزش ها ونیازهای انسانی پیدا می کند. مرحله سوم , مرحله ای است که جهانی شدن به کلان روایت تبدیل می شود وبه این منظوراشاره دارد که جامعه شناسی ازدرک عرصه جهانی شدن ناتوان است وباید نگاه های کلان تر با مبانی معرفت شناسی متفاوت تر به این موضوع بپردازد که از این میان رابرتسون وبیرازعالمان این نگاه محسوب می شوند.در زیر ما هرسه مرحله را با تفصیلی متناسب بررسی می کنیم.

درمرحله اول که بخاطر بحران هایی که برای تمدن غرب پیش آمد, از این مفهوم برای استعماری نو وجبران مافات جنگ جهانی دوم استفاده شد. اساسا دین همچنان یک امر متعارض تجدد منظور می شود لکن به این اندازه پذیرفته می شود که درانتقال تجدد , رجوع به دین طبیعی است چون انتقال به تجدد ریشه های دین را که ترس وجهل بوده است زنده می کند. وباید دانست با مستقرشدن این جهانی شدن و ازبین رفتن بحران های علمی وانگیزشی موجود دوباره دین متروک ومنزوی خواهد شد والبته این بار راحت تر صورت می گیرد چون جریان تجدد اول, دنیوی شدن دین را به حد خوبی به ثمرنشانده است.تافلر متفکر ایده پرداز آینده نگری این نظر را درباره دین در این مرحله دارد. ولی باید گفت این مرحله اصلا به فرهنگ به امری مهم نگاه نمی شود بلکه گذشت زمان, پرداختن به مساله خرده فرهنگ ها را جدی می کند که این همان زمینه شکل گیری مرحله دوم می باشد.

در مرحله دوم که حضور جامعه شناسان برای توجیه فرهنگ های انسانی حول سرمایه داری است ما با نگرش های واضح تر والبته زننده تری نسبت به دین مواجه می شویم که دراینجا به آنها اشاره ای خواهد رفت.ازلحاظ معرفت شناسی می توان گفت که اینها بعد ساختاری وارتباطی جهانی سازی را مورد توجه قرار می داده اند وبرخلاف متاخرین خود یعنی لیبرال ها که نگاه های پدیدار شناسانه هم به بحث جهانی سازی داشتند وعنصر آگاهی عمومی ودرک مردم از زندگی واحد جهانی را دربه ثمر رسیدن آن موثر می دیدند, اینها اینگونه نمی اندیشده اند. همین تفکر ساختاری آنها باعث می شود بین دو نظریه تنازع داشته باشند بین اینکه علم وفناوری دایر مدار سرمایه است یا اینکه سرمایه دایر مدارعلم وفناوری .مارکس وهاروی وجیمسون سرمایه را اصل ومرکز قرار می داده اند ولی کسی مثل کاستلز لزوما سرمایه داری را تنها بستر رشد علم وفناروی نمی بیند. چنین نگاهی به جهانی شدن مستلزم این است که« ساختار وارتباطی واحد» درجهان رخ دهد که خرده فرهنگ ها را از بین ببرد برای همین آنها از اصلاحات تجدد وبورژوازی برای تخریب فرهنگ ها به استقبال می کرده اند وآنرا زمینه سازی جهانی شدن می دانسته اند. حال روشن است که چرا آنها اصلا حرکت های دینی را مورد توجه وقابل درک نمی دانسته اند. 

گروه دوم مرحله دوم, جناح راست تجدد را تشکیل می دهند. کسانی مثل گیدنر وفوکویاما دراین دسته قرار می گیرند, آنها جهانی شدن را تکمیل تجدد می دانند وآنرا پایان تاریخ می نامند.براین اساس هنجارهای اخلاقی متجدد که سنبل آن امریکا است در جامعه جهانی پخش خواهد شد وسرمایه داری به نهایت درجه خود خواهد رسید. آنها قائل اند که با فروپاشی جریان چپ دیگر رقیبی برای ایدئولوژی لیبرال وجود ندارد ودین هم یک امری است که درتجدد هضم شده والان باید منتظر هضم شدن بیشترش باشیم.آنها می گویند که دین دیگر نمی تواند جهانی فکر کند و«ایدئولوژی مشترک بشریت» را ارائه دهد.

مرحله سوم, دراین مرحله ما با کلان-روایت از جهانی شدن روبه رو هستیم.رابرتسون وبیر از علمای این مرحله می باشند که به صورت مختصر آراء آنها را از نظر می گذرانیم.رابرتسون نگاه پدیدار شناسانه به معنی           اینکه آگاهی از غیر ودیگری درتعاملات ما اثر دارد را دخالت می دهد.با این نگاه او به صورت واقعی مساله ی فرهنگ وخرده فرهنگ ها ودین را مورد توجه قرار می دهد.وقتی او ازجهانی شدن حرف می زند هم به بعد ساختاری اشاره دارد وهم به بعد خودآگاهی انسانی برای همین او رشد نهادهای بین المللی وساختار های مشابه را درجهان از منظرساختاری توجیه می کند و ایجاد خرده فرهنگ ها و دین ها و رشد آنها را از بعد نیازآگاهی انسان به معنا ومعنویت می بیند.حال می توان فهمید که چرا او نظریه خود را تحت عنوان عام شدن خاص و خاص شدن عام مطرح می کند واز این باب برای اولین بار به خرده فرهنگ ها و هویت های محلی یک تشخصی برای بودن می دهد.او مشخصا کارکرد دین را درقبال جهانی سازی جدید دو گونه می بیند یکی اینکه دین برای تشفی مشکلات هویتی که در فردیت وملیت رخ داده ظاهر می شود ودیگری اینکه دین ها معمولا در طرفداری از جهانی شدن بر می آیند به عبارتی به دنبال عام کردن خاص هستند ولی با این حال آنها گرفتار خاص شدن عام هم هستند. اما جالب آنجاست که وقتی به اسلام وایران می رسد او حرکت ایجاد شده را فقط انفعالی برای مقاومت درجریان تجدد می بیند و به چهارچوب ونظریه خود هم وفادارنمی ماند.

بیر را از بزرگترین نظریه پردازان حوزه جهانی شدن نام برده اند. او جهانی شدن را هرچند تداوم تجدد می فهمد ولی می گوید که با جهانی شدن یک معناگرایی وهویت زدایی جدید رخ داده است.استدلال او برای اینکه جهانی شدن تداوم تجدد است این است که ذات تجدد این بود که عقلانیت ابزاری را حاکم کند وتفکیک یابی سریع وکاکردی را داشته باشد که درآن قیدهایی چون ارزشها واخلاق و ...وجود نداشته باشد این نگاه تجدد از اول جهانی بوده است و قوه جهانی شدن را داشته است وامروز با رسیدن به مرحله جهانی شدن این قوه تبدیل به فعل شده است.اما استدلال او برای اینکه این جهانی شدن دیگر تجدد سابق نیست از همان منظرپدیدار شناسانه فهم می شود او می گوید با ازدیاد عقلانیت ابزاری به غایت ومعنای انسان تغییر کرد وامروزه با هویتی جدید از انسان  که انسان جهانی شده است روبرو هستیم ودرواقع جهانی شدن یک فرهنگ دیگری است غیر از فرهنگ تجدد ویک هویت دیگرمی سازد. دین از منظربیر اینگونه است که طبق منطق عقل ابزاری یک کارکردی دارد ویک کاربردی. کارکرد دین مربوط به حل مناقشات هویتی است یعنی شبیه به نظری که رابرتسون گفته بود ولی نوآوری او اینجاست که می گوید دین ممکن است نظام هم داشته باشد همچنان که ما در تفکیک کارکردی نظام اقتصادی وسیاسی و...داریم دین هم ممکن است نظام داشته باشد ولی این نظام فعالیت کاربردی دین است نه کارکردی یعنی دین دراینجا موقتا بجای نظام اقتصاد جایگزین می شود ومثلا مساله فقر را حل می کند, کارکرد اصلی دین حوزه خصوصی وشخص افراد است وگاهی اگر نقش نظامی داشته باشد حتما کاربردی است ومستقل نخواهد بود. مولف متذکر می شود که او وقتی به ایران می رسد انقلاب اسلامی را اینگونه معرفی می کند که آن پاسخی سازش کارانه ومتزلزل به جهان گرایی است که سعی دارد نقش کارکردی دین رانپذیرد وبیخودی مقاومت کند. 

نویسنده در پایان درضمن بیان پیش فرض های نظریه پردازان جهانی شدن که ازجمله مهم ترین آن قبول عقلانیت ابزاری انسان خود بنیاد است ذیل ایدئولوژی لیبرال تعریف می شود که با دین از اساس تعارض خواهند داشت, متذکر می شود که دین بهتر از ایدئولوژی لیبرال می تواند آرمان جهانی شدن را محقق کند چرا که هم وسعت وجود شناختی آن فراتر از جهان پدیداری است وهم اینکه بر وجوه ذاتی انسان ابتناء دارد. 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۱۷
اسلام و جهانی شدن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی