Islam & globalization imam sadeq university

اسلام، جوامع اسلامی و جهانی شدن

Islam & globalization imam sadeq university

اسلام، جوامع اسلامی و جهانی شدن

یکی از دروس مدیریت دولتی و سیاستگذاری عمومی، اسلام و جوامع اسلامی و جهانی سازی است که در ترم جاری(94) توسط دکتر امامی در دانشگاه امام صادق(ع) ارائه شده است.

نویسندگان

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل 2

اصلاح، سبک وست مینستر[1]

تحول حکومت یک حرکت اصلاحی به تنوع کشور های جهان تولید کرده است. کره جنوبی بحث کرده است که چه تمایزی فرهنگ آسیایی و هویت سیاسی دارند و این چنین تشخیصی به چه اصلاحاتی نیاز دارد تا بطور دقیق با مذهب مناسب باشد. دولت مکزیک یک جنبش دو لبه برای بهبود بهره وری و کاهش فساد به راه انداخته است. فنلاند مدیریتش را بوسیله سیستم نتایج راه اندازه کرده است. دانمارکی ها یک ابتکار بزرگ برای تجدید نظر در ظرفیت بالاترین سطح مدیران دولتی شان برای ارائه نتایج راه اندازی کرده اند. آمریکایی ها دولت خودشان را باز آفرینی کرده اند و بریتانیا مراحل متعدد اصلاح دولت را راه اندازی کرده است. کشورهای کمتر توسعه یافته خودشان را بین فشار اره دو سره برای تقلید از اصلاحات شناخته شده بعضی کشور های پیشرفته و نیاز به ساخت ظرفیت مدیریت عمومی دیده اند. اگر چه سازمان های چند ملیتی برای تعریف استراتژی ای که بیشترین تاثیر را دارد تلاش کرده اند، آنها اغلب اصلاح مدیریتی را به عنوان یک مقدمه برای کمک ساخته اند. اگر چه همه در حال اجرای آن هستند اما هیچ اجماعی روی آن چه که باید باشد(آن اصلاحاتی که بهترین هستند، چه مسائلی می تواند بوسیله این اصلاحات حل شود و آن چیزهایی که محدودیت های ذاتی اصلاح هستند) وجود ندارد. فصل های 2 و 3 از فصل من در موسسات دموکراسی آمریکا اقتباس شده است. قوه مجریه، بوسیله جوئل اورباخ و پترسون با اجازه از انتشارات دانشگاه آکسفورد ویرایش شده است. تلاش های اصلاحات در سراسر جهان به طور کلی در دو مدل گسترده کاهش یافته است. اصلاحات وست مینستر، راه شکستن تلاش های دولت ها در نیوزلند و بریتانیا،  و اصلاح سبک آمریکایی، که تاکنون بیشتر شده است، برعکس، گسترده تر از اصلاح سبک وست مینستر. این فصل به بررسی اصلاحات وست مینستر می پردازد و فصل بعد اصلاحات آمریکایی را ارزیابی می کند. نیوزلند اولین بار برش لبه روش وست مینستر، که از آن زمان به دیگر دولت های سبک وست مینستر(از جمله آنها استرالیا و کانادا) شیوع یافته بود را نشان داد. این تعریف یک مدیریت عمومی جدید برای کاهش اندازه نظم و انظباط سبک بازار تحمیلی در دولت را مورد هدف قرار داده است. ایالت متحده، در مقابل، نسبتا دیر به جنبش جهانی آمد. استراتژی دوباره کاری دولت ، همراه با جانشینان استراتژی، بازسازی اساسی کمتری تولید کرده است اما تغییرات اداری گسترده تری تولیدکرده است. این دو استراتژی مدل های اولیه ای که با قدرت بحث را در اطراف جهان شکل داده اند،  تعریف می کند.

مکتب مدیریت: اصلاحات سبک وست مینستر[2]

اصلاح مدیریت عمومی مدرن شروع واقعی خود را در نیوزلند در اواخر 1970 و اوایل 1980 شروع کرد. در واقع هیچ دولتی دورتر یا سریعتر در تغییر شکل برنامه های عمومی یا سیستم های مدیریت آن حرکت نکرده است. تغییرات نه تنها برای مقیاس خود بلکه برای تمرکز استراتژیک خودشان عالی بودند. اصلاح طلبان به مدرسه شیکاگویِ اقتصاد نئوکلاسیک تکیه کردند تا یک برنامه برای اصلاح بخش عمومی نیوزیلند تدبیر کنند. اقتصاددانان مدرسه شیکاگو در مورد توانایی دولت برای شکل دادن اقتصاد بسیار مظنون بودند. در عوض آنها خواستند تا بر بازار آزاد تکیه کنند. مشوق های بازار، آنها معتقد بودند که تولید دوردست تصمیمات را(و نتایج بهتری دارد) موثرتر می سازد نسبت به زمانی که دولت نمی تواند هیچ کنترلی داشته باشد(به این جمله در کتاب دقت شود). هنگامی که دولت نیاز داشت تا درگیر شود، مدرسه شیکاگو معتقد بود که مشوق های شبه بازار باید رفتار بوروکرات های دولت را شکل دهد. دولت نیوزلند بطور سنتی یکی از فعال ترین ها در جهان از نظر گسترش حقوق اساسی و برنامه های دولتی می باشد. به عنوان مثال اولین کشوری بود که به زنان حق رای اعطا شد(در 1893). این بعدها اولین سیستم رفاه گهواره تا گور جهان را درست کرد(در سال 1935) و به یکی از تهاجمی ترین وضعیت های رفاه در جهان، با یک بخش عمومی بزرگ که طیف وسیعی از خدمات را به شهروندان ارائه می کرد، تکامل پیدا کرد. اقتصاد پیله ای آن، همانطور که آلن اسچیک آن را نام گذاری کرد، به نگهداری سیستم کمک کرد. مقدار کمی بیکاری یا تورم وجود داشت و استاندارد سطح زندگی در میان بالاترین های جهان قرار داشت. اقتصاد بسیار کنترل شده و یارانه ای بود. شرکت های دولتی، از حمل و نقل انرژی گرفته تا شرکت های ارتباطات، هزینه های عمومی را تحت سلطه گرفت. با این حال، در اوایل 1980 اقتصاد نیوزیلند می توانست بدون حمایت طولانی برنامه های عمومی بلند مدت کشور، حمایت شود. در مواجهه با رقابت دشوار در نتیجه پدیدار شدن اقتصادهای حاشیه اقیانوس آرام و کاهش تجارت کشاورزی با ایالت پادشاهی، کشور خودش را در هرج و مرج اقتصادی دید. اقتصاد دچار رکود و تورم فزاینده شد. استراتژی های چیدن برگ های رسیده تنباکوی سنتی برای تحریک اقتصاد شکست خورد و در عوض به تورم دامن زد، که منجر به ادامه دادن دلار نیوزیلند شد. اندازه مشکل که همراه با کاهش اعتماد در اقتصاد کینزی و دیگر اشکال مداخله های دولت در اقتصاد بود، مرحله ای برای یک دگرگونی بنیادی در بخش عمومی کشور قرار داد. بحران اقتصادی به اکثریت پارلمانی حزب ملی بها داد و حزب کارگر را در جولای 1984 برای اولین بار در نه سال، بر سر قدرت آورد. عنوان وزارت مالیه در دولت جدید راجر داگلاس، طرفدار اقتصاد مدرسیه شیکاگو، کسی که برای تغییرات کلان در مدیریت و خط مشی دولت فشار آورد، بود. رویکرد مبتنی بر بازار استراتژی وی را که بوسیله یک تعهد به رقابت، اعتقاد به استفاده از فرایندهای بازار برای شکل دادن به انگیزه های کارکنان دولت، و یک نمایش از اصلاحات که به شدت تحت تاثیر نظریه اقتصادی نهادی جدید بود، مشخص کرد. رویکرد وی، به سرعت " Rogernomics" نامیده شد که اولین ایده های داد و ستد را به خود جلب کرد. هزینه بالای جمع آوری اطلاعات در مورد خط مشی ها، قدرت منافع خاص را تقویت کرد و فرصتی را که آنها علاقه مند بودند تا توجه تصمیم گیران را را به خود جلب کنند افزایش داد. اصلاحات موثر به پیدا کردن یک راه برای خط مشی گذاران دولتی نیاز دارد تا این اتصال را بشکنند. آن همچنین تئوری مساله آژانس را به خود جلب کرد: مدیریت خط مشی به خط مشی گذارانی نیاز دارد تا مسئولیت را به مقامات سطح پایین تر از طریق یک نوع قرارداد محول کند: کار در ازای پرداخت حقوق می باشد. بنابراین، نظارت موثر بر آن کارکنان بسیار پر هزینه است، چرا که تعریف واضح وظایف، نظارت بر نتایج و اجرای قرارداد ها دشوار است. به عنوان مثال چند تن از مقامات سابق دولت نیوزیلند توضیح دادند که هدف طراحان نهادهای بخش عمومی و فرایندها، جلوگیری از مشکلات انتخاب عمومی و کاهش هزینه های نمایندگی می باشد. اصلاح طلبان نیوزیلند در یک چند بخشی، استراتژی بالا به پایین، که برای خصوصی کردن برنامه های عمومی به هر اندازه که ممکن است پیگیری می کرد، را اتخاذ کردند. برای مثال انها به فروش خط هوایی دولتی و سایر خدمات عمومی به صاحبان بخش خصوصی اقدام کردند، و آنها دنبال جایگزینی مشوق های بازار برای عمل های بوروکراتیک کنترلی و دستوری بودند. مدیران فوق الذکر، تحت قرارداد استخدام شدند؛ آنها می توانند به خاطر عملکرد خوب پاداش قابل توجهی بگیرند یا آنها اگر کار نکنند اخراج می شوند. اصلاح طلبان به دنبال تمرکز فکر واحد روی خروجی به جای ورودی، به خصوص بودجه بودند. آنها می خواستند دولت را به تمرکز بیشتر روی نتایج سوق دهند. آنها بدنبال چیزی کمتر از یک انقلاب کامل در آن چه که دولت انجام می داد و اینکه چطور آن را انجام می داد، نبودندو در روند، آنها اساسا بسیاری از استخوان بندی های دولت نیوزیلند را حذف کردند. اسچیچ، در جامع ترین و نافذ ترین تحلیل اصلاحات در نیوزیلند، آن را یک "دستاورد منحصر به فرد" در توسعه حکومت عمومی مدرن نامید.

اصلاح طلبان تئوری های اقتصادی خودشان را با اصلاحات مدیریت، ایده ای که از بخش خوصی- جایی که مدیران شرکت کارمندان را موعظه کرده بودند که آنها نمی توانند مدیریت موثری داشته باشند مگر اینکه آنها انعطاف پذیری برای مشخص کردن بهترین راهی که به هدف منتهی می شود داشته باشند-قرض گرفته شده بود، همراه کردند. داگلاس و همکاران موافقت کردند که مدیران باید در برابر نتایج پاسخگو باشند. بنابراین مدیران برای خرج کردن بودجه شان به آزادی نیاز دارند تا برای انجام کار بهترین کارمندان را استخدام کنند و لوازم و تجهیزات که آنها برای وظایف در دست اقدام نیاز دارند را بخرند. اداره نیوزیلند سنتی با دادن آزادی کمی به مدیران، کنترل سنگینی را روی مدیران دولتی تحمیل کرده بود. اصلاح طلبان در کوتاه مدت به دنبال متعادل کردن دو روش رقابتی بودند: اینکه به مدیران انعطاف بیشتری بدهند در حالی که آنها را موکدا مسئول در برابر نتایج نگه دارند. این تلاش دو ویژگی قابل توجه داشت. اولی اینکه تئوری های قدرتمند اصلاحات را هدایت می کرد: دوم اینکه آنها تئوری ها را به فکر مقامات در سرتاسر دولت تسری دادند. زبان رسمی اقتصاد هزینه مبادلاتی از وزارت خرانه داری به ادارت دولتی در سرتاسر ولینگتون، گسترش یافت و به زودی بحث های سطح بالایی در مورد این تئوری انتزاعی به اندازه ای عمومی شد که آنها در مورد ماده اصلی برنامه های دولت شد. دولت حزب کارگر محور آرزومندی اش و لشکرکشی ای تهاجمی برای تغییر شکل مدیریت عمومی را اصلاح کرد و اقتصاددانان مدرسه شیکاگو تعجب کرده بودند که چطور ایده های خود را به دولت کشور نفوذ داده بودند.

استراتژی نیوزیلند[3]

اصلاحات نیوزیلند خیلی تلاشی مجرد به عنوان یک تعهد ترکیبی که در طول بیش از پانزده سال رشد کرده بود، نبود. در واقع جان پالوت چهار نوع مختلف از اصلاحات را تشخیص داد. مرحله مدیریتمندانه سبک مدیریتی بخش خصوصی را(از جمله حسابداری تعهدی) به عملیات های دولت معرفی کرد. مرحله بازاریزه کردن رویکردهای اقتصادی شامل قراردادها، رقابت در بازار، و مشوق های مبتنی بر منافع فردی را به ارمغان آورد. در طول مرحله استراتژیک(96-1992) دولت به دنبال ارائه مروری جامع از برنامه های دولت برای کاهش تکه تکه شدن که تشویق شده بازاریزه شدن بوده، بود. در مرحله ظرفیت انطباقی(1997 به بعد)، دولت روی گسترش توانایی برای مدیریت استراتژی های جدید، به خصوص در منابع انسانی، تمرکز کرد. این تهاجمی ترین و بلندپروازانه ترین اصلاحات جهان بوده است. باهم، آنها یک بسته جامع و تئوری رانده از ایده ها ارائه دادند. اصلاح طلبان باید اول بدنبال افزایش شفافیت دولت بوسیله تشخیص واضح اهداف برنامه های دولت و گزارش بر نتایج خودشان باشند. آنها فعالیت های خرید و تولید را از هم جدا کردند. دولت باید تصمیم بگیرد چه باید انجام دهد و سپس بر هر کسی که می تواند کار را به موثرترین و ارزان ترین روش انجام دهد، تکیه کند. پس از انتخاب مقامات رسمی تصمیمات خط مشی اساسی ای ساخته شد که مدیران دولتی نظر فراوانی در مورد اینکه چطور کار را به بهترین روش می شود انجام داد، داشتند. مقامات کابینه تحت قرارداد ثابت و عملکرد مبتنی بر مشوق ها برای جهت اجرای برنامه ها مدیرهای اجرایی را استخدام کردند. خروجی های مشخص شده قراردادها، مدیران اجرایی را برای تحویل آن خروجی ها مسئول نگه می داشت و آنها بر طبق اینکه چطور به خوبی کار را انجام داده باشند پداداش می گرفتند.

به طور کلی، اصلاح طلبان سعی کردند تا خط مشی گذاری را از اداره دولت جداکنند، بوروکراسی دولتی سنتی و اقتدار را با رقابت بازار محور و مشوق ها جایگزین کنند، هدف ها و خروجی ها را شفاف کنند، و به مدیران دولتی در تعیین اینکه چطور به آن اهداف برسند انعطاف پذیری بدهند. اصلاحات به صراحت ضد دولتی نبود و شروع به تغییر شکل عملیات های دولت نکرده بود. در عوض، اصلاح طلبان بدنبال کاهش دامنه فعالیت های دولت هستند، تا معین کنند که بهترین طرز انجام آنها چیست، در داخل یا خارج دولت، و تا از نتایج به عنوان اندازه گیری نهایی عملکرد استفاده کنند. این ابتکار نیوزیلند شامل چندین ابتکار مشترک است:

*    خصوصی سازی و شرکت سازی. دولت نیوزیلند بسیاری از ایالت خودگردان و ؟؟را خصوصی کرد(شامل تلفن، اداره پست، خط هوایی، و شرکت های نفت). در همه اینها، دولت نسبت به بیست شرکت های بیست ایالت خودگران بیشتر به فروش رسید. با این حال خصوصی سازی به خودی خود تقریبا یک تلاش گسترده بسیار مهمی برای افزایش بهره وری در شرکت های ایالت خودگران نیست. دولت آن سرمایه گذاران را به عنوان نهادهایی که در آن یک علاقه مالکیت نگه داشته شده بود دید و نقش آن اطمینان از حداکثر بازگشت برای مالیات دهندگان بود. 1986  سند سرمایه گذاری شخصی ایالت، که آن اصول را قانونی کرد، یکی از اولین و مهمترین بخش های قانونی اصلاحات نیوزیلند بود.

*    قرارداد عملکرد. در سال 1988 سند بخش دولتی، در سال 1989 سند مالیه عمومی اصلاحات را در بخش مرکزی دولت پیوست کرد. عمل مذکور به مدیران اجرایی انعطاف زیادی در استخدام، اخراج، و پرداخت حقوق کارگرانشان داد. دولت نیوزیلند قراردادهای خروجی محور بین مقامات دولتی و مدیران دولتی ساخت که گام مهم اصلاحات آن بود، و مدیران اجرایی از تصدی طول عمر به قرارداد پنج ساله حرکت کردند.

*    بودجه خروجی. قانون بخش دولتی 1988 مدیران دولتی را برای عملکرد مسئول ساخت. به طور خاص، عمل بدنبال پاسخگویی از ورودی ها (منابع استفاده شده، به خصوص دلار های مالیاتی)به خروجی ها(فعالیت و کیفیت فعالیت تولید) حرکت می کند. بسیاری از برنامه ای دولت از طریق واسطه های اداری یا وابسته بودن به عوامل اجتماعی برای موفقیت شان، موثر واقع می شود. موفقیت برنامه های رفاه اجتماعی، برای مثال، می تواند مقدار زیادی به عملکرد اقتصاد(چطور حرکت مردم از کمک عمومی به استخدام خصوصی آسان است) وابسته است که چطور برنامه ها به خوبی کار می کند. اصلاح طلبان نیوزیلند بر پاسخگویی مدیران دولتی اصرار ورزیده اند اگر چه که مدیران دولتی می توانند برای نتایجی که می توانند کنترل کنند پاسخگو باشند.

*    برنامه ریزی استراتژی. از سال 1992 دولت نیوزیلند بودجه های تعهدی جامعی تولید کرده است. اکثر دولت ها دفاتر خود را روی یک پایه پول نقدی نگه داشته اند که دلار های مالیاتی شمره شده جمع شده در هر سال منهای دولت در همان سال می باشد. نیوزیلند اولین کشور جهان در استفاده از روش تعهدی برای ارزیابی هزینه کامل برنامه های آن، شامل هزینه طولانی مدت تعهداتی که در حال ساخته شدن بود، شد. مقامات دولتی به دقت تئوری های اقتصادی مربوط به تصمیم گیری دولتی را مطالعه کرده اند و آنها نتیجه گرفتند که حسابداری نقدی مشوق های قدرتمندی برای تصمیم گیری های امروز که هزینه های کامل را نمی شود به بعد منتقل کرد، ایجاد می کند. حسابداری تعهدی آن ها را برای مقابله با هزینه تمام تصمیم هایی که آنها می گرفتند مجبور به مقابله کرد. علاوه بر این، قانون مسئولیت مالی 1994 مقرر داشت که دولت اهداف مالی خود را تشخیص دهد و گزارش دهد که چطور آنها را بدست آورده است. دولت سپس ایجاد مناطق نتیجه استراتژیک و مناطق نتیجه کلیدی را مقرر داشت. مقامات دولتی برای حرکت از هدف های عمومی گسترده به تعیین استراتژی های که آژانس ها باید به آنها دست یابند نیاز داشتند و آن استراتژی ها مناطق نتیجه استراتژیک را که روی آژانس هایی که روی سه تا پنج سال آینده تمرکز کرده بودند مشخص می کرد. کابینه مناطق نتیجه استراتژیک را که به بخش های کابینه متصل شده بود، مشخص کرد. مناطق نتیجه استراتژیک تصمیم های بودجه و خروجی های خاص مورد نیاز مدیران اجرایی را- مناطق نتیجه کلیدی- در قراردادها شکل داد. مناطق نتیجه استراتژیک و کلیدی نه تنها بودجه و سیستم حسابداری را شکل دادند بلکه پاسخگویی در دولت نیوزیلند که آن را انجام می داد و اینکه چطور بخش های مختلف از خط مشی دولت با هم چفت می شوند، شکل دادند.

همانطور که دلوت به بحث در مورد استراتژی های متقاطع به صراحت آغاز کرده است مقامات دولتی مجبور به عقب نشینی و اندیشیدن در مورد دو مساله مربوط شده اند. اول اینکه فرایندهای بازار محور از پودر کردن برنامه های دولت خطر می کنند. دوم اینکه مقامات دولتی در نگرانی بخصوصی در مورد توانایی خودشان برای پیروزی بر چالش های جدید وسیع مدیریت اصلاحات هستند.

تکامل اصلاحات نیوزیلند[4]

این جای بسی تعجب است که اصلاحات نیوزیلند به سمت نتیجه گیری پیش رفته است. استراتژی نیوزیلند با یک تکه بخش دولتی زیاد روبرو بود تا به ماموریت دقیق پاسخگویی اجازه دهد، مشوق های موثر برای عملکرد بالا بسازد و به اندازه گیری سیستماتیک خروجی ها اجازه دهد. به هر حال این رویکرد زیر آتش یک حادثه غم انگیز که در آوریل 1995 رخ داد، آمد، وقتی که هفده دانشجو در یک منظره بلند بالای غار نهر، یک منطقه شلوغ در سواحل غرب کشور، جمع شدند. چندتن دانشجویان شروع به تکان دادن سکوی بلند برای فریب اطرافیان کردند، چیزی که بعدا یکی از آنها به یاد آورد. خیلی تکان دهنده بود. ما آن را تلنگر خوبی گرفته بودیم. اما ما احساس امنی از انجام آن داشتیم. با خروج از بحران، به هر حال، یک حرکت ناگهانی رو به جلو وجود داشت و سکو فقط افتاده بود. آن در یک حرکت خشونت آمیز کج شد و ما همه رو بجلو در مقابل نرده افتادیم. سکو سقوط کرد و به صد فوت پایین تر از دره کوچک افتاد. چهارده نفر مردند.

برای زلاندنو، حادثه عواقب دردناک به دنبال داشت. نتایج بعدی نشان داد که سکو ضعیف طراحی شده بود و اینکه کارگران ساخت سکو شرایط مناسبی نداشته اند. اما در پایان هیچ مقام منحصر به فردی پاسخگو نبود. که سوال های جستجو شده را هدایت کند. اصلاحات نیوزیلند برای تولید موثر، سرویس های موثر طراحی شده بود تا مقامات را برای کارایی بالا پاسخگو نگه دارد. اما سیستم اجازه داده بود یک پلت فرم عام بدون هر کسی که درنهایت مسئول باشد ساخته شود. بسیاری نیوزیلندی های جدید نتیجه گرفتند که اصلاحات به اصلاح اساسی نیاز دارد. اینکه سیستم خیلی درهم ریخته بود و هم چنین اغلب اوقات هماهنگی به عنوان یک نتیجه رنج می برد. که به اندازه کافی تمرکز بر پاسخگویی به شهروندان وجود ندارد. که تمرکز بر خروجی ها باعث غفلت از ارزیابی پیامد می شود. و اینکه دولت توجه ناکافی به توسعه کادر مدیران ماهر داشت. همانطور که میشائیل وینترینگهام، مامور خدمات دولت نیوزیلند جدید، در 2001 توضیح می دهد؛

من آن چیز فوق العاده را که ما باید، برای مدتی طولانی، چسبیده به باوری که یک سیستم غیر متمرکز، با استقلال گسترده، استانداردهای مختلف و روش های استفاده شده در سراسر 38 بخش، با حداقل پاداش و تحریم، با تمرکز بر ارائه سالانه در هزینه سرمایه گذاری بلند مدت به طور کلی، به مردم با ارائه قوی، ارزش های مشترک، با حس تعلق به خدمت عمومی و با مهارت و ویژگی های مورد نیاز برای هدایت خدمت عمومی برای دیگر دهه، ارائه خواهد کرد. من فکر نمی کنم آن را حس کند.

بلافاصله بعد از یک دولت ائتلافی چپ در انتخابات 1999، نیوزیلند تحت یک ارزیابی مجدد قابل توجه، اطلاح کرد.

مدیریت عمومی جدید[5]

تحلیلگران گفتند آزمایش مشترک المنافع بریتانیا به یک مدیریت عمومی جدید رسید. جنبش، یک تعهد مکتب مدیریت گرا که کریستوفر پولیت فرض به ندرت آزمایش شده نامید که مدیریت بهتر یک حلال موثر برای یک طیف گسترده از مشکلات اقتصادی و اجتماعی بهبود خواهد داد.

حتی اگر هیات منصفه هنوز خارج از اثر جنبش مدیریتی باشد، دو دهه اول تغییر واضحی در دولت های وست مینستر بنا نهاده شد. استندفورد برینز اجزای زیر را مشخص کرد.

*    خدمت به مشتری[6]. طرح های گسترده ای برای بهبود پاسخگویی برنامه های دولت اجرا شده است.

*    خودگردانی عملیات[7]. فعالیت های دولتی به سازمان های شبه خودمختار مجزا شده است تا به مدیران انعطاف بیشتری برای دنبال کردن اهدافشان بدهد.

*    اندازه گیری خروجی[8]. یک سیستم مدیریت نتیجه محور ایجاد شده بود بطوریکه هر دوی آژانس ها و مدیران ارش باید تحت قراردادهای عملکرد کار کنند.

*    منابع انسانی[9]. کوچک سازی و پرداخت بدون تغییر به روحیه کارکنان صدمه زده است. اگرچه دولتمردان در حال بهبود استخدام و بسته های آموزشی برای تقویت نیروی کار هستند.

*    فناوری اطلاعات[10]. استفاده گسترده از فناوری اطلاعات برای بهبود ارائه خدمت یک نسل جدید مسائل خط مشی ساخته است، از دسترسی به نگرانی های حریم خصوصی، که دولت باید آنها را حل و فصل کند.

*    خصوصی سازی[11]. عملیات ها به بخش خصوصی چرخیده است جایی که  ممکن است و مشارکت ارائه خدمات جدید با سازمان های خصوصی و غیرانتفاعی گسترش یافته است.

 



[1] Reform,Westminster Style

[2] Managerialism: Westminster-style Reforms

[3] The New Zealand Strategy

[4] Evolution of the New Zealand Reforms

[5] The New Public Management

[6] Customer service

[7] Operating autonomy

[8] Output measurement.

[9] Human resources

[10] Information technology

[11] Privatization

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۲۱
اسلام و جهانی شدن