خلاصه کتاب غرب از رویا تا واقعیت - م.منتظری
پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ب.ظ
سه موج جهانیسازی
گسترش پدیده یکنواختی، مؤلفهای اساسی در شکلگیری پدیده جهانیسازی است که خود، مبتنی بر اشاعه همگونی و نیز تخریب و نابودی تنوع و گوناگونی است. در واقع، کنترل جهانی بر منابع خام و بازار، وجود چنین روندی را به یک ضرورت تبدیل کرده است. جهانیسازی، نه تعاملی میانفرهنگی در عرصههای اجتماع، بلکه تحمیل فرهنگی خاص بر دیگر فرهنگهاست.
روند جهانیسازی تاکنون سه موج را تجربه کرده است.
اولین موج، «استعمار» قدرتهای اروپایی است. هر زمانی که اروپاییان، اقوام و ملّتهای بومی امریکا، افریقا یا آسیا را «کشف کردند»، آنها را وحشیانی معرفی کردند که برای رهایی و نجات، نیازمند دخالت و کمک نژاد برترند. حتی بر اساس چنین اندیشههایی بود که پدیده بردهداری توجیه شد.
دومین موج ،توسعه بر پایه ی اندیشه و مکتبی غربی است. حامیان چنین مکتبی ادعا میکردند رهایی دیگر جوامع، نیازمند همکاری و مشورت با بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و دیگر نهادها و مؤسسههای مالی و نیز شرکتهای چندملیتی است.
سومین موج تجارت آزاد است. واقعیت آن است که روند گسترش تجارت آزاد، ماهیتی غیرمردمی و یکجانبه دارد. پیمانهایی همچون گات، همواره بر عموم مردم و نیز شرکای تجاری ضعیفتر همانند کشورهای جهان سوم تحمیل میشود. تجارت آزاد، یک جریان آزاد نیست، بلکه هدف آن، حمایت از منافع اقتصادی شرکتهای چندملیتی قدرتمندی است که هماکنون هفتاد درصد تجارت جهانی را عهدهدار هستند؛
واقعیت آن است که هرگاه نظم جهانی تلاش کرده است تنوع و گوناگونی را از میان بردارد و همگونی و یکنواختی را تحمیل کند، نتیجه آن، نه محو بینظمی و تباهی، بلکه دامن زدن به آنها بوده است.
جهانی شدن و رفع فقر از فقرا!
در چند سال گذشته، سخنان مکرّر طرفداران جهانی شدن اقتصاد و گردانندگان بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان تجارت جهانی را شنیدهایم که میگویند اصلیترین و مهمترین هدف آنها فقرزدایی جهانی است.
از چند دهه گذشته تاکنون (1970ـ 2000) ـ یعنی دوره استیلای بسیار سریع جهانی شدن اقتصاد ـ تقریبا تمام شواهد، بر نتایجی خلاف ادعای ظاهری طرفداران جهانی شدن دلالت میکنند. فقر و فاصله طبقاتی با شتاب خاصی رو به افزایش است و تجارت جهانی یکی از دلایل اصلی این امر اعلام شده است.سود حاصل از جهانی شدن، به دست فقیران نمیرسد.نمونههای بسیار محدودی را در میان کشورهای جهان سوم میتوان یافت که ظرف مدت کوتاهی به پیشرفت و ترقی دست یافته باشند.
مؤسسههای جهانیسازی، آگاهانه تمام موانع موجود بر سر جریان آزاد سرمایهداری جهانی را از راه برداشتند تا آزادانه، به منابع طبیعی جهان، بازارها و نیروی کار ارزان دست یابند و در آن دخالت داشته باشند.
ایدههای نو در برابر جهانیسازی
در دههای که گذشت، میلیونها نفر در سراسر جهان به روند جهانیسازی اعتراض کرده اند. به نظر این افرد «تجارت عادلانه» در برابر «تجارت آزاد» راهی است برای پیشرفت و بهبود اوضاع اقتصادی مردمان فقیر.
گاهی اوقات چنین به نظر میرسد که طرفداران جهانیسازی و مخالفان آنها در دنیاهایی کاملاً متفاوت از هم زندگی میکنند. طرفداران جهانیسازی بر وجود دنیایی از قدرت و امتیاز تأکید دارند. با تکید بر اقتصاد مبتنی بر بازار قدرت اداره از دست مردم خارج میشود و به دست صاحبان ثروت میافتد؛ در چنین شرایطی تنوع فرهنگها و آداب، جای خود را به اخلاق سودجویانه و ماتریالیستی میدهد. در حالی که تحرکات مردمی به دنبال کسب عدالت اقتصادی برای همگان وجوامعی سالم و نیکوست. ملاکها و شاخصهای اندازهگیری میزان پیشرفت از این منظر بر مبنای میزان رفاه و آسایش و بهبودی مردم و اقشار استوار شده است. دموکراسی اقتصادی، مستلزم شرکت همگان با سهمی مشخص در بهرهمندی از ثروتهای ملی تولیدی است که حیاتشان بدان وابسته است.
جهانیسازی؛ بردهداری مدرن
بیشتر تحلیلگران معتقدند جریان آزاد اطلاعات و سرمایه، همراه با صدور ارزشهای فرهنگی دنیای غرب، مبانی جهانیسازی هستند. جهانیسازی بیش از هر چیز به معنای «امریکاییسازی» است. اشاعه ارزشهای غربی، یک شیوه جدید استعمارگری است و جهانیسازی، یک روش بردهداری در جهان سوم است.
چند
مثال در مورد ماهیت حقیقی جهانیسازی: استفاده از
منابع زمین به صورت نابرابر، تجارت انسان، باز پرداخت بدهی ها و بهره های سنگین
کشور های در حال توسعه، ابتلا به ایدز، فروش منابع ارزشمند طبیعی خام برای کسب ارز
های خارجی با قیمت ارزان و خرید کالا های خارجی با قیمت گران، اعمال فشار برای
اصلاحات اقتصادی و سیاسی و توسعه دموکراسی و مبارزه با تروریسم برای در یافت کمک
های جهانی، صنعت جهانی تجارت اسلحه.
در مجموع، بیشترین
منافع جهانیسازی نصیب کشورهای ثروتمند میشود
و بخش اندکی به کشورهای فقیر میرسد.
آیا ما واقعاً یک دهکده جهانی میخواهیم؟
دهکده
جهانی در نخستین ارزیابی، عبارت است از فروشگاههای
جهانی که (به جای آرامش روستایی)، فقط به سرگشتگی بشری میافزاید.. این در حالی
است که هنوز پل زدن میان این شکافهای جهنمی که بین انسان و انسانیت فرد فاصله
میاندازند، با شکست روبهرو میشود.
به هر جهت، یک فرهنگ
الکترونیکی جهانی، انسانها را به هم پیوند میدهد. با این حال، پرسش این است که
آیا این اتحاد که با حداقل شرایط دیداری متقابل صورت میگیرد موجب گسیختگی اجتماعی
نمیشود؟
دهکده جهانی نوعی از تمامیتخواهی جهانی است. این دهکده، آشکارا، یک چیز را از ما میخواهد: قبل از هر چیز، ما باید به خود بقبولانیم که به هر چیز بومی حمله کنیم و این به دلیل ضرورتهای الزامآور خود سیستم جهانی انجام میشود.
تحمیل
اجبارآمیز تکنولوژی، بافت معنایی را که جامعه به وسیله آن به هم پیوسته است، خراب
میکند. در حالی که زندگی انسان تنها میتواند در درون دریایی از معانی حفظ و
تقویت شود، نه در درون شبکه اطلاعات. وقتی ما این معانی را با منطق متفاوت و
اطلاعات بیریشه خود از هم میگسلیم، با این کار خود، روستاییان را در همان وضعیت
پوچی میافکنیم که در جامعه خود توانستیم آن را با پر کردن سرگرمیهای بیپایان
تحمل کنیم.
در یک جامعه سالم،
تکنولوژی از درون فرهنگ ظهور خواهد کرد. اگر ما توجه خودمان را به فرهنگ معطوف
نکنیم، به سختی میتوانیم نقش مثبتی را در توسعه فرهنگهای دیگران داشته باشیم.
معنای جهانیسازی برای کشورهای کوچک
جهانیسازی برای کشورهای در حال توسعه چه منافعی داشته است؟ کشورهای توسعهیافته، جهانیسازی را به معنای گسستن مرزهای کشورها جهت استثمار اقتصادی بیشتر دنیا میدانند. در واقع، عدهای معتقدند با رشد جهانیسازی، کشورهای فقیر نیز میتوانند در بازارهای کشورهای ثروتمند، بدون هیچگونه محدودیتی، حضور یابند. حامیان جهانیسازی همواره دنیا را همچون محیطی سالم برای رقابت و بهرهبرداری از آن نشان میدهند که همه قواعد مسابقه، عادلانه، طراحی شده است. ولی در صحنه عمل، کشورهای ثروتمند توانستهاند جایگاه خود را در کشورهای فقیر تثبیت کنند.
جهانیسازی در همه جوامعی که در جریان فرهنگ جهانی، قرار گرفتهاند، بهوجود خواهد آمد. رشد و توسعه فنآوری اطلاعات (IT) نیز به تسریع فراگیر شدن این فرهنگ کمک کرده است. درحالی که صنعت فنآوری اطلاعات و رسانههای انتشار اطلاعات را دیگر بار همان بازیگران بزرگ راهبری میکنند.
امریکایی کردن، جهانی کردن و سکولاریزه کردن: همسان شدن ساختار رسانهای امریکا و اروپا
بر اساس نظریه امپریالیسم فرهنگی، همانندسازی، محصول تسلّط فرهنگی است. توسعه جهانی صنایع رسانههای جمعی که در کشورهای سرمایهداری توسعه یافته به ویژه در ایالات متحده قرار دارند، سبب تخریب فرهنگهای بومی میشوند و یک دسته از اشکال فرهنگی منفرد و استاندارد شده را که با سرمایهداری مصرفی و استیلای سیاسی امریکا پیوند خورده است، جایگزین آنها میکنند. «همانندسازی» عبارت است از درجه بالایی از همگراشدن رسانههای جهانی به سمت اشکالی که نخستین بار در امریکا ظهور یافتهاند.
در
دوره اخیر انواع نفوذی که در آغاز به وسیله نظریه امپریالیسم فرهنگی وجود داشت زیر
نام مفهوم گستردهتر و پیچیدهتر «جهانیسازی» قرار می گیرند. از این نظر، تنها یک
کشور به دلیل صدور و تحمیل تصورهای اجتماعی خودش سرزنش نمیشود،
بلکه در این رویکرد، یک سری روابط متقابل میان کشورهای مختلف و ساختارهای
ارتباطاتی آنها صورت میگیرد.
اصطلاح «مدرن سازی»،
بیشتر به عنوان یک بدیل برای «امریکایی کردن» ارایه شده است خود اصطلاح «مدرنسازی»، مشکلآفرین است؛ چون این
اصطلاح به گونهای، دلالت ضمنی بر تکاملگرایی دارد و این فرض ضمنی را در خود دارد
که تغییر، به مثابه «پیشرفتِ» لزوماً یکطرفه است.
اصطلاح دیگری که ممکن است در درک طبیعت این تغییر کمک کند، «سکولاریزه کردن» است. یعنی دیگر هیچ نهاد دینی یا سیاسی نمی توانند بر جریان زندگی اجتماعی شهروندان مسلط شوند.
در این میان نقش فزاینده رسانههای جمعی در روند ارتباطات سیاسی، در بسیاری از تعریفهای مربوط به «امریکایی کردن» یا «مدرن سازی» به عنوان یک موضوع محوری مطرح است.
۹۴/۱۱/۱۵